وقتی وزیر بهداری خودش مجروحان را عمل می کرد
تاریخ انتشار: ۱ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۲۸۷۰۳
به گزارش خبرنگار مهر، جامعه پزشکی در دوران هشت سال دفاع مقدس، در کنار رزمندگان مشغول دفاع از کیان ایران اسلامی بود. آنها با عشق آمده بودند تا اجازه ندهند مجروحان جنگی، تنها بمانند.
تک تک کادر درمان اعم از پرستار و پزشک و پزشکیار و…، در هشت سال دفاع مقدس، دست از جان شستند و با حضور در خط مقدم و پشت جبههها، به یاری مجروحان جنگ شتافتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این بین، حضور جامعه پزشکی در جبههها به جهت تخصص در امر درمان و طبابت؛ از اهمیت وق العاده خاصی برخوردار بود و رزمندگان با دیدن پزشکان سپیدپوش، احساس آرامش بیشتری داشتند و میدانستند در وقت جراحت و آسیب، تنها نخواهند بود.
هادی منافی متولد اسفند ۱۳۲۰ در شهر تبریز و فارغ التحصیل جراح عمومی از دانشگاه علوم پزشکی تهران است.
اولین وزیر بهداری در دولت شهید رجایی بود که این مسئولیت را در چند دوره بر عهده داشت.
منافی، با شروع جنگ راهی جبهههای جنگ میشود و در حالی که کارهای زیادی در وزارتخانه دارد، اما کمتر به تهران بر میگردد.
او میگوید: سرکشی به جبههها و اطلاع از وضعیت امکانات درمانی در مناطق جنگی، برای من خیلی مهم بود.
منافی، از روزهای جنگ میگوید و اینکه چگونه کارها با عنایت پروردگار، حل و فصل میشد.
در دوران جنگ مسئولیت وزارت بهداری بسیار سنگین بود، مجروحان زیادی وجود داشت که ما گاهی میماندیم چگونه آنها را مدیریت کنیم. مشکلات بسیار زیاد بود و امروز که من به آن دوران فکر میکنم میبینم اداره وزارت بهداری در دست من نبود و من کاری انجام ندادهام، تنها لطف خداوند بود که در آن شرایط وزارت بهداری با مشکل مواجه نمیشد.
هنگامیکه مجروحان زیاد بودند ناگهان هواپیماها سر میرسیدند و آنها را به شهرهای دیگر منتقل میکردند. هنوز هم برای من سوال است که چطور این هماهنگیها به این سرعت انجام میگرفت.
گاهی مجروحان تا چهار ساعت در هواپیما بودند تا به مقصد برسند اما نکته اصلی این بود که خوشبختانه و با لطف خداوند هیچگاه مجروحان دچار مشکل نمیشدند.
پزشکان زیادی داوطلبانه به مناطق جنگی میرفتند و در جراحان حاذق و متخصصی حضور داشتند که در مناطق جنگی خدمت میکردند.
من مرتب به مناطق جنگی میرفتم و همکاران داوطلب را در آنجا میدیدم به عنوانمثال دکتر فاضل جراحی بود که مانند او در کشور کم داشتیم و او همواره در جبهه بود.
هنوز هم که به دوران جنگ نگاه میکنم معجزات خداوند در آن زمان را میبینم. سبک کار رسیدگی به مجروحان به این شکل بود که مجروحان با هواپیما در سطح کشور توزیع میشدند. اینکه در ۸ سال چگونه با وجود مجروحان زیاد توانستیم سر پا بایستیم خود دلیلی بر کمکهای الهی بود.
پزشکانی که داوطلب به جبههها میآمدند هراسی از مرگ نداشتند و بیشترین خدمت را در طول ۸ سال به رزمندگان کردند.
دکتر کلانتر، دکتر شیبانی، دکتر فاضل و…، جزو افرادی بودند که نه تنها به مجروحان رسیدگی میکردند بلکه بسیار دیده میشد که شرایط جنگ را مدیریت میکردند.
این افراد با حضور در مناطق صرفاً به طبابت نمیپرداختند. اگر زمانی مجروح وجود داشت به مجروحان رسیدگی میکردند و اگر مجروح نبود، کارهای دیگر در منطقه را انجام میدادند.
خود من اگرچه وزیر بودم اما در شرایط اضطرار و هنگامیکه با کمبود نیرو مواجه بودیم جراحی انجام میدادم. در آن زمان همه بیمارستانهای کشور را موظف کرده بودیم که درصدی از تختهای خود را آماده و خالی نگه دارند تا در صورت ورود مجروحان از آن تختها استفاده کنند.
خاطرهای از شهید منافی
محمد فرزند دکتر منافی، سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر به شهادت رسید.
او متولد ۱۳۴۷ بود و زمانی که میخواست به جبهه برود، فقط ۱۴ سال داشت.
مادربزرگ محمد، نامهای را به امام (ره) نوشت و از ایشان خواست تا وی را راضی کنند که به جبهه نرود، اما محمد رفت و شهید شد.
دکتر منافی میگوید: وقتی به جبهه میرفتم، سعی میکردم به منطقهای که محمد حضور داشت، نروم. چون نمیخواستم احساس کند برای مراقبت از او آمده ام.
کد خبر 5866950 حبیب احسنی پورمنبع: مهر
کلیدواژه: روز پزشک دفاع مقدس جامعه پزشکی سازمان غذا و دارو داروسازی وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی ویروس کرونا گردشگری سلامت روز پزشک آمار کرونا دانشگاه علوم پزشکی تهران اربعین حسینی سازمان بیمه سلامت معاون درمان وزارت بهداشت شیوع کرونا بهرام عین اللهی کمبود دارو مناطق جنگی جبهه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۲۸۷۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«کمی دیرتر» به چاپ هفدهم رسید
این اثر که از چهار فصل زمستان، پاییز، تابستان و بهار تشکیل شده، نگاهی متفاوت و نقادانه به فضای انتظار جامعه امروز است. رمان با یک اتفاق شگفت و غریب آغاز میشود، جشن نیمهشعبان و مجلسی پرشور و بسیاری که فریاد «آقا بیا» سردادهاند… در این میان جوانی و فریادی که: «آقا نیا…» این شروع جذاب ما را با شخصیتهایی آشنا میکند که همه مدعی انتظارند اما وقتی هنگام عمل میرسد و هنگامه عمل به شعارها میرسد، آن نمیکنند که میگفتند. رمان در فضایی مکاشفهگونه و بیزمان پیش میرود و مواجه همه آدمها را میبینیم با قصه ظهور… و کشف چرایی «آقا نیا» ی جوان.
شجاعی در این رمان همه اقشار و همه آدمها را با بهانههایشان برای نخواستن امر ظهور، دقیق و ظریف معرفی میکند. تا آنجاکه حتی به راوی هم رحم نمیکند و در فضایی بسیار بدیع، خودش را هم در معرض این امتحان میگذارد. نویسنده در «کمی دیرتر» همه آفتهای انتظار را با شخصیتهای قصهاش برای مخاطب روایت نمیکند، بلکه به تصویر میکشد و نشانش میدهد… انسانهای مدعی انتظار و منتظر ظهور غریبه نیستند؛ خودمانیم و شجاعی در رمانش به خوبی به این زبان دست یافته که وقتی از هر قشر و صنف و گروهی یک نمونه آورده با مصادیق کار ندارد و در پی اثبات شمول ادعایش است.
نویسنده در پایان همه موشکافیها در نقد منتظران به دنبال آن است که مخاطب منتظر واقعی را بشناسد و ببیند که انتظار به فریادهای بلند «آقا بیا» نیست؛ به دلی است که برای حضرت میتپد و اخلاصی که میان زندگی جاری است و آقایی که خودش به دیدار منتظرانش میآید…
خدیجه زمانیان یزدی